حدیث حریت
دفتر اول از حدیث16
حدیث حریت
عَنْ أَبی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْد اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَم ُیَقُولُ: إِنَّ اَلْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِیعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَهٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاکَّتْ عَلَیْهِ اَلْمَصَائِبُ لَمْ تَکْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اُسْتُبْدلَ بالْیُسْرِ عُسْراً کَمَا کَانَ یُوسُفُ اَلصِّدِّیقُ اَلْأَمِینُ لَمْ یَضْرُرْ حُرِّیَّتَهُ أَنِ اُسْتُعْبدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ یَضْرُرْهُ ظُلْمَهُ اَلْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اَللَّهُ عَلَیْهِ فَجَعَلَ اَلْجَبَّارَ اَلْعَاتِیَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ کَانَ مَالِکاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بهِ أُمُّهُ وَ کَذَلِکَ اَلصَّبْرُ یُعْقِبُ خَیْراً فَاصْبرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى اَلصَّبْرِ تُؤْجَرُوا.
«مرد آزاده در همه حالات، آزاده است: اگر حادثها رخ دهد، شکیبائى را از دست نمى دهد. مصیبتهاى پى در پى او را نمی شکند گر چه اسیر و مقهور گردد، و یا بعد از دولت و مکنت به سختى و عسرت در افتد. مانند یوسف صدیق، آن مرد درست کردار، راست گفتار، امین، بردگى و اسارت ، به آزادگى او لطمه نزد، و تاریکى سیاه چال و وحشت زندان و دشواریهاى بعد از آن، صبر و شکیبائى او را از کف نبرد، تا بالاخره خداوند بر او منت نهاد و سلطان جبارى که مالک او بود را بنده او ساخت، و با سفارت و رسالت، مردم مصر را از آسیب خشکسالى رهانید. بدین نحو است که صبر و شکیبائى همواره پایانى خوش و مطبوع دارد، پس شکیبا و صبور باشید و تلخى صبر و شکیبائى را بر جان خود هموار کنید تا مأجور و پیروز باشید.»
حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب ارزشمند چهل حدیث در شرح این حدیث شریف می فرماید:
باید دانست که اگر انسان ، در تحت سلطه شهوت و هوای نفس در آمد و فرمانبر آن شد، به بردگی و بندگی و ذلت به اندازه اطاعتش خواهد کشید.
در پیشگاه آنان عبد خاضع و بنده مطیع خواهد بود تا آن که اطاعت آنان مقدم بر اطاعت خالق آسمان و زمین خواهد شد
در این حالت عزت ، حریت و آزاد مردی از قلبش رخت بربندد، و غبار ذلت و فقر و عبودیت بر چهره قلبش بنشیند ،و خاضع اهل دنیا گردد ، قلبش در پیش اهل دنیا و صاحبان حشمت سجده کند، برای به دست آوردن لذت های نفسانی از همنوع خود ذلت ها و منت ها کشد، خواری ها در راه لذت شکم و شهوت برد ، و تا اسیر بند شهوت و نفس است، از هیچگونه خلاف شرف و مردانگی و ازادگی مضایقه نکند، و سر به زیر بار اطاعت هرکس و ناکس برد ، و به مجرد احتمال حصول مطلوب از هر کسی منت کشد ، گر چه آن شخص از سایر خلق بی ارزشتر و پست تر باشد .
آنهایی که بنده دنیا و شهوت خویش اند و طوق بندگی هوای نفس را در گردن نهادند ، بندگی از هر کسی که دنیا را پیش او سراغ دارند ، یا احتمال آن را می دهند ، خواهند نمود، و خاضع او خواهند شد ،
اگر در ظاهر زبان منیت و عفت نفس گشایند، فریفتن ، حقه بازی و مشاطه گری است
حضرت امام این طبیب حاذق خود ساخته، در ادامه می فرماید:
انسان با شرف و با عزت نفس، باید با هر وسیله و جدیت ، خود را از این آلودگی پاک و پاکیزه نماید .
پاک شدن از این کثافات و رهایی از این خواری و ذلت، نیازمند معالجه اساسی نفس است که با علم و عمل صورت پذیرد.
ادامه دارد.......
دفتر دوم از حدیث 16
حضرت امام خمینی در ادامه شرح حدیث( حریت )بعد از ذکر قباحت بنده شکم و شهوت بودن و برای رسیدن به آن ، تن به هر پستی و دنائت دادن و یا نزد هر کس و ناکس حاجت بردن و خود را خوار، و طوق بندگی هوای نفس را به گردن نهادن ، و اینکه همه اینها نتیجه اسارت نفس است در زندان شهوت ،
و هرچه تعلق بیشتر باشد، اسارت افزون تر می گردد
امام در ادامه فرمودند. جهت معالجه نفس با بیان ضرورت برون رفت از این بلیه و کثافت ، به بیان دو راه 1_علمی 2_عملی که هر دو در هم تنیده اند، می پردازد .
ایشان در نگاه سلبی می فرمایند:
انسان باید به نفس خود بفهماند و به قلب خویش برساند که آن مخلوقات چون من، ضعیف ،محتاج ، بینوا و در تمام امور جزیی و کلی محتاج آن غنی مطلق و قادر توانا هستند و نتوانند حاجت کسی را برآورده نمایند، همان قادر توانایی که به انان عزت و شرف و مال و منال داده قادر است به هر کس دیگر هم بدهد.
ایشان در ادامه می گویند:
حقیقتا باید انسان عارش بیاید که بواسطه شکم و یا شهوت این قدر ذلت و خواری به خود راه دهد ، و از این مخلوق بی همه چیز و فقیر بی دست و پا، بی دانش و بینش منت کشد.
اگر بنا باشد انسان منت کسی برای رسیدن به خواسته های خود بکشد خوب است از غنی مطلق و خالق آسمان و زمین بکشد.
حضرت امام در نگاه اثباتی می فرماید :
بدان ،بندگی خدا گوهر گرانبهایی است که باطن آن آزادی و ربوبیت است اگر تمام توجه انسان به این نقطه باشد که تمامی قدرت ها و سلطنت ها در سایه سلطنت مطلقه خداوند است چنان حالتی در قلب پیدا شود که می تواند بر همه عالم سلطنت کند ، و برای روح عظمت و رفعتی پیدا شود که جز در پیشگاه ربوبیت و آنهایی که اطاعت شان اطاعت ذات مقدس است سر به اطاعت احدی ننهد.
اگر به حسب روزگار در تحت سلطه و قدرت کسی باشد، قلبش نلرزد، و استقلال و حریت نفس محفوظ ماند، چنانچه بندگی ظاهری حضرت یوسف و لقمان به حریت و آزادی قلبی شان ضرر نرساند.
امام، این پیر طریقت و عاشق و دلسوخته امت مشفقانه به آنان می گوید:
ای عزیز، تو اگر از طلب دنیا عار و ننگ نداری لا اقل از مخلوق ضعیف که مثل خود توست طلب نکن .بفهم که مخلوق را برای تعمیر دنیای تو قدرتی نیست .گیرم که با هزار منت و ذلت، اراده او را جلب کردی ، اراده او که در ملک حق کار کردی ندارد، پس این قدر، برای چند روزه دنیا و شهوات محدود و موقت آن پیش خلق بی همه چیز، مگو ، و از خدای خود غافل مشو و حریت و آزادگی خود را حفظ کن چنانچه در حدیث شریف فرماید( ان الحر حر علی جمیع احواله ) بدرستی که آزاد در همه حالات آزاد است.
بحث ادامه دارد......
دفتر سوم از حدیث 16
حضرت امام در شرح حدیث
بعد از بیان اینکه ؛ انسان مطیع شهوات و مغلوب نفس اماره ، جهت وصول به خواسته ها دست نیاز به هر کس و ناکس برد ، و خود را خار و ذلیل نزد این و آن گرداند و اگر در لسان ظاهرش از خود عفت نفس و بزرگ منشی نشان دهد ،تدلیس و حقه بازیی بیش نیست
و همچنین اشاره نمودند؛
باید نفس را از این کثافات پاک کرد.
ایشان راه رهایی از آن را مجاهدت علمی و عملی میدانند.
در مجاهدت علمی گاه با بیان سلبی بر نفس طعنه میزنند و اجمالا می فرمایند:
باید به نفس فهماند و به قلب رساند که دیگر مخلوقات چون من فقیر و محتاج غیرند و برای انسان باید عار باشد که برای رسیدن به قدرت و مال و منال منت خلق کشد.
ایشان با بیان اثباتی در شان و منزلت انسان فرمودند؛ اگر انسان خود را به نقطه واحد مرکزی برساند و خود را تحت قیومیت او در آورد چنان حالتی در قلب او ایجاد شود که بر همه عوالم سلطنت نماید
امام اخلاق و شیدای هدایت خلق در ادامه بحث می نگارد؛
گر چه مطالبی که در این اوراق است از امور شایع و رایج است و از مکررات به شمار می آید ولی باکی از این تکرار نیست .چون تذکر نفس و بیان حق و حقیقت و تکرار آن امر مطلوبی است چنانچه در عبادات و مناسک و اوراد و اذکار به دلیل عادت دادن نفس و ملکه نمودن آن مطلوب است
حضرت امام نسبت به این معنی که برای نفس اماره و شیطان حد یقفی نیست می فرمایند:
اگر قوای آدمی سر به رقیب و بندگی و طاعت آن گذاشت و در مقابل هوای نفس خضوع نمود کم کم از معاصی کوچک پا به معاصی بزرگ می گذارد و در ادامه به سستی عقیده و بعد به افکار باطله و کار به بغض و دشمنی انبیاء و اولیاء می کشد
پس تا فرصت است و قوای آدمی سالم و صحت و جوانی برقرار و تا تمامی مملکت بدن در تصرف دشمن در نیامده، باید قیام کند و به مطالعه حالات نفس بپردازد ،و در سوء عاقبت گذشتگان دقت نماید و به قلب بفهماند (دنیا کشتگاه باز پسین است) اگر در این چند روز کشت نکنیم و عمل صالح ننماییم فرصت از دست می رود
و با رسیدن مرگ تمام آمال و آرزوها بر باد می رود، و حتی ممکن است در این پیروی از هوای نفس، شیطان در مقصد آخر به گونه ای با ما حشر و نشر نماید که ایمانمان را برباید و در نهایت با دشمنی حق و انبیاء و اولیاء چشم فرو بندیم و خدا می داند در پس این پرده چه بدبختیها و ظلمت ها و وحشت ها وجود دارد
پس ای عزیز اگر چه این دار، بدلیل زندان مومن بودن ، دار جزاء نیست، و محل بروز و نزول سلطنت حق هم نیست
حال اگر از اسارت نفس بدر آیی و زنگار دو بینی را از آیینه دل بزدایی و قلب را متوجه کمال مطلق نمایی چنان وسعتی در قلبت حاصل شود که محل ظهور سلطنت تامه خداوندی گردد، و به غنایی برسی که تمام ممالک باطن و ظاهر را ،به پشیزی نشماری و چنان ارادت قوی گردد که هیچ تعلقی در وجودت به ملک و ملکوت یافت نشود
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
بدر آی تا ببینی طیران آدمیت
بحث ادامه دارد...... ،
دفتر پنچم از حدیث 16
حضرت امام درکتاب چهل حدیث در
شرح حدیث
به بیان دو تا از معانی صبر پرداختند و فرمودند؛
1_صبر یعنی ،مراقبت نمودن نفس از بیتابی در مقابل امری که مورد پسند نیست.
2 _صبر یعنی، مراقبت نمودن نفس از شکایت بر درد پنهان.
ایشان در ادامه آورده اند، صبر انبیاء و اولیاء الهی بر عبادات و ترک معاصی بی معنی است، حتی نسبت به پیروان راستین آنها هم اینگونه است تا چه رسد به انبیاء و اولیا ،علیهم السلام.
پس صبر ان بزرگواران هم می تواند مربوط به الام و درد های جسمی باشد،که امری است طبیعی و همه ابناء بشر در آن مساوی هستند. و هم صبر آنان بر فراق و جدایی از محبوب و یار باشد.
حضرت امام به نقل از عبد الرزاق کاشانی در شرح منازل می گوید
مراد شیخ در معنای صبر که می گوید (صبر؛ یعنی خود داری از شکایت است )مراد از شکایت، شکایت پیش خلق بردن است، نه پیش خدا، چون شکایت به محضر خدا آوردن و جزع در درگاه او نمودند منافاتی با صبر ندارد،
چنانچه ایوب به خداوند عرض کرد (آنی مسنی الشیطان بنصب و عذاب)شیطان من را معذب ساخته است، و یا حضرت یعقوب عرض کرد( انما اشکوا بثی و حزنی الی الله)شکایت غم و اندوه خودم را پیش خدا می برم،
در حالی که خداوند او را صابر خوانده است.
(انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب)ما ایوب را بنده ای حلیم و خویشتندار یافتیم ، چه نیکو بنده ای بود، رجوعش دائم به درگاه ما بود.
پس اظهار حاجات انبیاء در محضر ربوبی مخالف با مقامات روحانیت آنان نیست، بلکه اظهار آن موجب انس و رسیدن به مقام عبودیت و ذلت و مسکنت در پیشگاه آن عظمت مطلقه است و این نهایت آمال و آرزوی عارفین و نتیجه سلوک سالکین است.
حضرت امام در ادامه بحث در فصلی مستقل، به نتایج و آثار صبر پرداخته و می فرماید؛
بدان که از برای صبر نتایج بسیار است، از جمله
1_ تربیت و رام کردن نفس .
اگر انسان مدتی در پیشامدهای ناگوار و بلاها و یا در مشقت عبادات و مناسک و یا در تلخی ترک لذت های نفسانیه بدلیل فرمان حضرت دوست صبر کند و قبول مشقت نماید کم کم نفس رام می شود و دست از چموشی بر می دارد و بر سختی ها فائق می گردد
2 _ رسیدن نفس به کمالات برتر؛ چرا که (صبر بر معاصی) موجب تقوی برتر می شود و یا (صبر بر طاعت)، موجب انس و همنشینی بیشتر با خداوند می گردد و همچنین (صبر بر بلا )موجب رضا به قضای الهی می گردد.
اینها از مقامات بزرگ اهل ایمان و بلکه اهل عرفان است
امام ذاکر و ناصح در ادامه می فرماید؛
انسان بی صبر و بی شکیب چون زبانش به شکایت پیش هر کس و نا کس باز شود علاوه بر رسوایی پیش مردم و ناتوانی و بی ثباتی و افتادن از چشم مردم ، پیش ملائکه و در درگاه ربوبیت هم از ارزش می افتد.
بنده ای که نتواند بر یک مصیبت رسیده از حق را ، تحمل کند و انسانی که از ولی نعمت خود هزاران هزار نعمت ، به او رسیده است حال که یک بلا به او اصابت نموده، شکایت پیش خلق برد، .این فرد چه ایمانی و چه تسلیمی دارد،
بنا بر این؛ بیان روایاتی که می گوید؛ کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد، درست است.
پس ؛اگر ایمان به خداوند داشته باشیم و تمام امور را در ید واحده او بدانیم قطعا در پیش آمدها و بلاها شکایت پیش خلق نمی بریم .بلکه آن را به جان و دل می خریم و با دیده نعمت و منت بدان می نگریم و بر آن سجده شکر می گذاریم ، چرا که این آتش و درد برای شکنجه و یا عذاب نیست. بلکه برای نرم شدن و قابلیت تغییر یافتن و نیز کار آمدی بیشتر و در نهایت، محبوب شدن است.
بحث ادامه دارد.....
دفتر ششم از حدیث 16
آنچه حضرت امام در( فصل نتایج صبر) در حدیث /حریت/ بدان اشاره فرمودند عبارت است از؛
یک _صبر موجب تربیت و رام کردن نفس می شود
دو_ بواسطه نوع صبر، انسان به کمال و ملکه چون 1_ تقوی2_ مونس 3_رضا ،می رسد
سه_ از نتایج صبر تخفیف در درد و مصیبت وارده است
چون انسان صابر اولا امر را از آن خداوند قادر و حکیم می داند و نه از دیگری،
ثانیا از دست خلق بدلیل فقر ذاتی کاری ساخته نیست، تا شکوه پیش او برد،
ثالثا ، خداوند رحیم، حکیم هم هست، پس حتما پشت این مصیبت منفعتی وجود دارد ،گر چه من از آن بی خبر هستم .
حضرت امام در شرح حدیث (ان اشد الناس بلاء النبیون ثم الوصیون ثم الامثل فالامثل ) در میان انسانها بیشترین بلا از آن انبیاء است بعد از انبیاء وصی پیامبران و بعد آن ،هر کس ایمانش بیشتر باشد بلایش هم بیشتراست،
حضرت امام درشرح این حدیث به سه جهت از کثرت بلا بر این خوبان عالم اشاره می کند،
یکم_ اگر انسان از این عالم بلا و الام و درد و گرفتاری بسیار دید و بر او امواج فتنه ها و محنتها رو آورد قهرا از آن متنفر می شود و از اعتمادش بر دنیا و (ما فیها ) کم می گردد، و اگر به عالم دیگر معتقد باشد و فضای وسیع و خالی از هر محنت و دردی سراغ داشته باشد ، قهرا بدان جا سفر می کند
بنا بر این، عنایت و لطف خداوند به هر کس زیاد تر باشد، خداوند او را از این عالم پرهیز بیشتر خواهد داد ،و امواج بلاها و دردها به سراغش خواهد فرستاد تا اینکه روحش از زخارف این دنیا بکلی منصرف گردد،
دوم_ از دیگر دلایل شدت بلای بندگان خوب خدا ، بیشتر به یاد حق افتادن ، و مناجات و تضرع به درگاه او نمودن و با او مانوس شدن است،
امام در توضیح آن می فرمایند :
طبیعی است وقتی بلا به انسان رو کند، به هر قدرتی که احتمال نجات دهد توجه می کند ، و چون خواص از بندگان خوب خدا تکیه گاهی بجز حضرت حق، سراغ ندارند به آن ذات لا یتناهی متوجه می شوند ،و حق تعالی از عنایتی که به این بندگان خاص دارد خودش، سبب انقطاع و بریدن از دیگران را با نزول بلا و مصیبت مهیا می کند.
3_ دلیل سوم بر شدت بلای خواص از بندگان خدا ، اعطای مقامات و درجاتی است که بواسطه تفضل ، آن بلاها و دردها به او داده میشود،
چرا که برای هر ظاهری ، باطنی هم هست ،برای هرصورت ملکی صورت ملکوتی هم هست .
نماز یک صورت ظاهری دارد و یک صورت ملکوتی که از آن تعبیر به( نقطه بیضاء ) می شود
حضرت امام در این جا دو احتمال برای (درجات) و اعطای مقام می دهند:
1_ اعراض از دنیا و اقبال به حق،
2 _ اعطای صورت ملکوتی در قیامت ، از باب نعمت .
بحث ادامه دارد......
دفتر هفتم از
حدیث حریت
حضرت امام در ادامه شرح حدیث حریت، در فصل نتایج صبر به موارد ذیل اشاره فرمودند
1_صبر موجب تربیت و رام کردن نفس می شود،
2 _ بواسطه نوع صبر، انسان به کمالاتی می رسد،
3 _صبر موجب تخفیف درد و مصیبت می گردد،
ایشان در ادامه می فرماید
4_ صبر دلیل بر ثواب و اجر جمیل و جزیل و صورت جمیل مثالی در عالم برزخ می شود ،
چنانکه امام صادق علیه السلام در بخش پایانی حدیث حریت فرمود (و کذالک الصبر یعقب خیرا. فالصبروا و وطنوا انفسکم علی الصبر توجروا)/صبر و شکیبایی همواره پایانى خوش و مطبوع دارد، پس شکیبا و صبور باشید و تلخی صبر و شکیبایی را با جان خود هموار کنید تا (ماجور و پیروز باشید)/
و یا در روایت دیگر
کسی که به بلایی گرفتار شود و صبر نماید، برای او اجر هزار شهید است
و در حدیث دیگر آمده است که صورت مثالی صبر همراه با صورت مثالی نماز و زکات و احسان و نیکی، وارد قبر مومن میشود، وقتی که دو ملک حسابرس وارد قبر میشوند، صبر خطاب به نماز و زکات می گوید، رفیق خود را بگیرید (کنایه از کمک کردن به او است ) و اگر شما نمی توانید من او را می گیرم.
حضرت امام در ادامه بحث و در (فصل درجات صبر )چند حدیث ذکر می کنند
امیرالمومنین از رسول خدا نقل می کند،
صبر سه نوع است 1_صبر بر مصیبت، 2 _ صبر بر طاعت، 3 _ صبر بر معصیت،
کسی که بر مصیبتی صبر کند و شدت آن را برطرف کند خداوند به او سیصد درجه پاداشت دهد ، فاصله هر درجه با درجه دیگر همچون فاصله زمین تا آسمان است، و کسی که بر طاعت صبر کند خداوند برای او ششصد درجه منظور کند که فاصله هر درجه با درجه دیگر همچون فاصله قعر زمین تا عرش است ، و اگر کسی بر معصیت صبر کند خداوند به او نهصد درجه پاداش دهد که فاصله هر درجه با درجه دیگر همچون فاصله منتهای زمین تا منتهای عرش است .
از این حدیث شریف استفاده میشود که افضل صبر ها صبر بر معصیت است چون تعداد درجات بیشتر ، و همچنین وسعت ما بین درجات عمیق تر است، و باز مشخص میشود عظمت و وسعت بهشت بیش از آن است که در تصور ما محجوبین بگنجد،
و اگر قران در وسعت بهشت گفته است (عرضها کعرض السموات والارض) وسعت آن به اندازه آسمان و زمین است
امام می فرماید شاید آیه، وسعت بهشت اعمال را مشخص کرده و این روایت مربوط به بهشت اخلاق است، و میزان در بهشت اخلاق منوط به اراده از حیث قوت و کمال است و نباید آن را محدود به حد نمود
حدیث دوم در عظمت صبر که بدلیل تشابه زمانی مان با این حدیث جدا جای تامل و دقت دارد؛
امام صادق از رسول اکرم می فرماید: بزودی زمانی بر مردم فرا می رسد که سلطنت با ظلم و کشتار محقق میشود ، ثروت و بی نیازی با غصب و بخل ، محبت و جلب قلوب با خروج از دین و تبعیت از هواهای نفسانی، پس کسی که آن زمان را درک کرد بر بی چیزی صبر کند ، در حالی که می توانست توانگر باشد ،
و صبر کند بر بغض مردم در حالی که می توانست محبت مردم را جلب کند ، و صبر کند بر ذلت و حال آنکه می توانست با عزت باشد ، خداوند به چنین شخصی ثواب پنجاه صدیق از کسانی که مرا تصدیق نمودند می دهد.
بنظر می رسد اگر چه این فضایی را که پیامبر ترسیم و امام صادق علیه السلام آن را نقل نمودند ، به نحو کلی آن، که تمامی سطوح جامعه را فراگرفته باشد مربوط به حال حاضر نباشد ، ولکن شکی نیست، که حال بعضی از افراد در جامعه کنونی همچون بیان این روایت است ، و همه ما کم و بیش مصداق هایی از آن را می شناسیم ، لذا ضمن مراقبت، باید از این جامعه و این نوع بلاهای نفس گیر و ایمان سوز به خداوند کریم و رحیم پناه ببریم.