حدیث خوف و رجا

۱۴ تیر ۱۳۹۹ | ۰۰:۰۰ کد : ۴۶۲۲ احادیث
تعداد بازدید:۴۹۶۷
اگر انسانی که عارف به حقایق این عالم است، نظر به نقصان ذاتی و سیه روزی خود و تمامی کائنات کند، علماو عینا در می یابد که سر تا پای این عالم را فقر و احتیاج فرا گرفته ، و از خود هیچ چیز ندارد ، ناچیز صرف و بی آبروی محض است
حدیث خوف و رجا

دفتر اول از حدیث 14
          حدیث خوف و رجاء
 « عَنْ أَبی عَبْد اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا کانَ فِی وَصِیهِ لُقْمَانَ قَالَ کانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کانَ أَعْجَبَ مَا کانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَهً لَوْ جِئْتَهُ ببرِّ الثَّقَلَینِ لَعَذَّبَک وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بذُنُوب الثَّقَلَینِ لَرَحِمَک ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْد اللَّهِ ع کانَ أَبی ع یقُولُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا فِی قَلْبهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَهٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزنَ هَذَا لَمْ یزدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزنَ هَذَا لَمْ یزدْ عَلَى هَذَا»

«از امام صادق (ع) سوال شد وصیت لقمان چه بود؟ حضرت فرمودند: 
در آن شگفتی‌هایی بود و عجیب‌ترین آن‌ها چیزی است که به پسرش گفت: 《بترس از خدای عزوجل، ترسیدنی که اگر به اندازه‌ طاعت جن و انس آورده باشی هر آینه عذاب کند تو را و امیدوار باش خدایی را که اگر به اندازه‌ گناهان جن و انس آورده باشی هر آینه تو را بیامرزد》، پس آن حضرت فرمودند: 
پدرم فرمود : 《همانا بنده‌ای مؤمن نیست مگر آنکه در قلبش دو نور است، نور ترس و نور امید اگر این یکی وزن شود به آن چیزی افزون نشود و اگر آن وزن شود از این چیزی کاسته نشود》
حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در شرح حدیث خوف و رجاء در کتاب شریف چهل حدیث در چگونگی رسیدن به مقام خوف و رجاء می فرمایند

اگر انسانی که عارف به حقایق این عالم است، نظر به نقصان ذاتی و سیه روزی خود و تمامی کائنات کند، علماو عینا در می یابد که سر تا پای این عالم را فقر و احتیاج فرا گرفته ، و از خود هیچ چیز ندارد ، ناچیز صرف و بی آبروی محض است .

ایشان می فرماید:
 اگر سخن از بودن انسان و کائنات است و بعد او را به فقر و ناداری نسبت می دهیم، این به جهت  فقدان کلمه و یا جمله ای است که بتواند مقصود را برساند ، چرا که  فقر و احتیاج فرع بر وجود و شیءیت  است ، باید وجود داشته باشد بعد بگوییم نیازمند و فقیر است ، در حالی که تمامی موجودات در ابتدا هستی، محتاج او هستند.
 
امام راحل از این مقدمه نتیجه می گیرند که؛ اگر تمام عبادات ، اطاعت ها و معارف به محضر حضرت حق  برده شود، جز سرافکندگی و خجلت و ذلت و خوف چیزی ندارد ، چه عبادتی و اطاعتی ،از چه کسی و برای کی؟
اگر بنا بر تحمید و تحسین باشد، باز به خداوند بر می گردد و منبع صدور خود اوست ، و نسبت دادن  آن  به خلق ناروا و نقص بر ثنای حق است  ( مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ )/ هر خیر به تو رسد از جانب خداست و هر بدی به تو رسد از جانب توست/ در اینصورت و با این نگاه  ، بنده به مقام خوف می رسد، چون اذلا و ابدا خود و همه آنچه در اطراف  اوست،  اعضاء ، جوارح و آنچه در رساندن به مقصود کمک می دهند همه و همه  متعلق به خداست ،
پس چیزی برای عرضه وجود ندارد لذا همگان دست خالی به محضر ربوبی وارد میشوند و استحقاق هیچ چیز را ندارند  اگر همه عذاب شوند رادع و مانعی نیست.  

بحث ادامه دارد.....

 

 


           حدیث خوف و رجاء
اجمال آنچه را که حضرت امام در شرح حدیث (خوف و رجاء) در کتاب چهل حدیث  فرمودند:
انسان زمانی به مقام خوف می رسد که علما و عینا در یابد که تمامی هستی ازلا و ابدا از  ان خداست  و از خود چیزی ندارند  وتماما عین فقر و احتیاج هستند ، هم  اراده از آن اوست و هم مراد متعلق به اوست( قل کل من عندالله) .پس چیزی از خود نداریم که خود را بواسطه آن مستحق پاداش بدانیم بنابراین اگر خداوند به دلیل کوتاهی ها و تقصیرات عذاب کند خارج از برهان نیست ، این نگاه ما را به مقام خوف می رساند.
حضرت امام در رسیدن به مقام رجاء می گوید
و اما اگر نظر به کمال خداوند و بسط بساط رحمت او شود، درمی یابد که این همه نعمت و رحمت های گوناگون ،که عقول از فهم و دریافت آن عاجزند، و بدونه اینکه استعداد و قابلیت دریافت ان را داشته باشیم به ما عطاء شده است، و ابواب بخشش  به روی مان بی استحقاق گشوده اند.و علاوه بر آن عصیان اهل معصیت به مملکت وسیع او خللی وارد نمی کند ، چنانچه عبادت اهل طاعت در آن فزونی نیاورد،
بلکه هدایت اهل طاعت و  یا منع اهل معصیت بدلیل عنایت کریمانه و بسط رحمت و نعمت آن ذات اقدس است.
 در این نگاه برهانی ، انسان به مقام رجاء و امید واری می رسد
 امام هدایت گر و گرما بخش زندگی عارفانه می گوید ،
پس اگر برویم در درگاه عز و جلالش و پیشگاه رحمت و عنایتش و عرض کنیم ، بار الها ، ما را لباس هستی پوشاندی وتمامی وسایل حیات و راحت جان ما را که فوق ادراک مدرکین است ،  فراهم نمودی ،و تمام طرق هدایت را به ما آموختی ، تمام این عنایت ها  برای صلاح خودمان و بسط رحمت و نعمتت بود، اکنون ما در دار کرامت تو و در پیشگاه عظمت تو  با گناهان سنگین آمده ایم  در صورتی که گناه گنه کاران خللی بر مملکتت وارد نکند ، با یک مشت خاک که در پیشگاه عظمت تو به چیزی و موجودی حساب نشود چه می کنی، جز رحمت و عنایت؟ آیا از درگاه تو جز امید رحمت چیز دیگری متوقع است؟

نتیجه آنکه ، انسان همیشه باید در این دو نگاه برهانی خوف و رجاء،  رفت و آمد کند ، نه چشم بر نقص و تقصیر و قصور خود در توجه کامل به عبودیت به بندد و نه نا امید از سعه رحمت و شمول نعمت و الطاف حق جل جلاله ، شود.

حضرت امام در ادامه بحث اشاره اجمالی به اقسام خوف دارند می فرمایند:
خوف عامه ( عوام) از عذاب است 
خوف خاصه از عتاب (اینکه بصورتی توبیخ و سرزنش شود )
خوف اخص خواص از احتجاب است( اینکه نتواند حقایق را آنگونه که هست مشاهده نماید.

بحث ادامه دارد....

 


  دفتر سوم از حدیث 14
         حدیث خوف و رجاء
حضرت امام رضوان الله علیه در کتاب چهل حدیث در شرح حدیث خوف و رجاء تا بدین جا اجمالا فرمودند؛ 
انسان پیوسته می بایست بین خوف و رجاء تردد کند، 
از یک سو ، به نقص و تقصیر در انجام وظایف بندگی نظر کند تا باران رحمت  خوف بر او جاری شود، و از سوی دیگر به عظمت و وسعت رحمت، و همچنین  عنایت و الطاف حق،  بی انکه بندگان استحقاق دریافت  ان را داشته باشند ،نظر اندازد، تا رجاء حاصل گردد.

ایشان در ادامه بحث در شرح این حدیث مراتب خاءفین ،به خوف عامه از عذاب ، و خوف خاصه از عتاب ، و خوف اخص خواص از احتجاب، را بر شمردند.

امام در فصل( قصور ممکن از قیام به عبادت حق)  بعبارتی ،( هیچ موجودی نتواند انگونه که سزاوار است عبادت کند)می فرماید :

بدان چون ثناء فرع بر معرفت است اولا ،و دست ابناء بشر از شناخت و معرفت به حضرت حق کوتا است ثانیا، پس  احدی از مخلوقین نتوانند خداوند تبارک و تعالی را آنگونه که سزاوار و شایسته  است ثناء  کند،

چنانچه  اشرف خلایق و سرور کائنات، خود، اعتراف به قصور در شناخت و به تبع آن قصور در ثناء جمیل کند (ما عبدناک حق عبادتک و ما عرفناک حق معرفتک)
نکته؛
 چون ثناء و عبادت حضرت حق بدرستی واقع نشود نتوان به مقامات کمالیه و مدارج اخرویه وصول پیدا کرد ،
ولکن لطف و رحمت واسعه خداوندی بابی از رحمت و دری از عنایت به وحی و الهام توسط ملائکه و انبیاء در چرایی و چگونگی عبادت ، به روی بشر گشود ، تا حتی المقدور رفع نقصان شود  و تحصیل کمال کنند  و به تبع آن  متنعم به نعمت روح، و ریحان و جنت نعیم، بلکه به رضوان اکبر، شوند،

نتیجه اینکه عبادت و عبودیت از بزرگترین نعمت های خداوندی برای بشر است که خداوند از طریق انزال کتب و ارسال رسل برای بشر فرستاد،
ولکن بندگان عارف به حضرت دوست، و اولیاء خاصه، که از اسرار دری به روی انان گشوده شده و دل آنان به نور معرفت روشن گردیده و اگر هم به  تمامی کمالات رسند و کلید تمامی معارف را بدست آورند باز  زره ای از خوف آنان کم نشود و تزلزل شان،  تخفیف پیدا نکند 
چنانچه خواجه گوید(همه از خاتمت ترسند و عبدالله از فاتحت  )

امام، به سوز دل، آتش به خرمن عابدان دل خوش  کرده می زند و می گوید؛
ای انسان بیچاره که عبادت و مناسک تو دوری از ساحت قدس آورد و مستحق عتاب و عقاب کند، به چه اعتماد داری ؟ چرا ترس از فردا تو را بی قرار و  دلت را خون نکرده؟ آیا تکیه گاهی داری؟ آیا به اعمال خود اطمینان داری؟ اگر چنین است وای به حال تو ، 
ولکن اگر اعتماد به فضل حضرت حق و رجاء و امیدواری به وسعت رحمت و عنایت خاصه آن ذات مقدس داری ، بسیار بجا و به جای مطمئنی اعتماد و به پناهگاه محکمی پناه بردی،

بحث ادامه دارد.....

 

دفتر چهارم

   حدیث خوف و رجاء
آنچه حضرت امام خمینی در تفسیر کتاب چهل حدیث در شرح  خوف و رجاء ، تا بدین جا، مطرح کردند، عبارت است از :
1 _با توجه به برهان گفته شده  در بحث خوف و رجاء، باید حرکت انسان همواره بین خوف و رجاء باشد، تا به  تعادل روحی و روانی که منشاء اثرات ناب  عملی است برسد.
چنانچه علماء، حکمت سعی بین  صفا و مروه در حج را سعی بین خوف و رجاء می دانند.
 هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه آلاف التحیه والثناء از یک سو خوف از دست دادن اسماعیل علیه السلام از تشنگی را  داشت و از سوی دیگر،  امید به پیدا کردن آب، و نجات جان اسماعیل ، لذا چندین بار بین این دو کوه ی صفا و مروه رفت و آمد کرد.

 چون حفظ باطن مقدم بر  حفظ ظاهر است ، انسان باید در همه ی حالات، مشغول سعی بین خوف و رجاء باشد،  
2 _ مقدمه ی ثناء جمیل ، شناخت کامل از خدای جلیل است، و چون دست عالم امکان، از کنه و حقیقت چنین شناختی خالی است، پس ثناء جمیل و جلیل نا ممکن می باشد،
و وقتی ثنای خدای جلیل بدرستی محقق نگردید ، رسیدن به کمالات عالیه نیز محال خواهد بود.
ولکن ،بدلیل وسعت  سفره رحمانیه و رحیمیه خداوند، و خالی بودنش از بخل ، و انزال کتب و ارسال رسل جهت وصول به کمالات عالیه دانیه و بهجت جان فرمودند، در نتیجه نعمت آخرت را حقیقتا به کمال رساندند.

3 _ رهپویان این حقیقت که به وصال معرفت آن ذات مقدس رسیده اند با اینکه  قلبشان از تجلیات،  مالا مال گردیده، هرگز ذره ای از خوف شان کم نشده است،

حضرت امام در ادامه بحث می فرماید:
تمام عبادات و اطاعت ما برای اغراض شخصی و حب نفس مان است ، در حقیقت زهد دنیا نه برای دیدار حضرت حق و ملحق شدن به او ، بلکه برای بهره مندی از بهشت عسل مصفا و شراب طهور و تزویج حور العین است، و این متاسفانه ، به مثل زهد دنیا برای دنیا می ماند.

 امام عارف در نسبت  بین حق و خلق ، می فرماید :
پس اگر عبادت جن و انس را به محضرش ببرند جز دوری از آن ذات مقدس نصیبی نخواهند برد ، چرا که غایت خلقت، فقط شناخت خدا است  ، (خلقتک لاجلی)( تو را برای خودم خلق کردم) در حالی که جز به تعمیر شکم و رسیدن به لذت های جسمی دنیویه و  اخرویه به چیز دیگر مشغول نیست، و جز خود خواهی و خود پسندی مقصد دیگری ندارد،

ایشان جهت تقویت خوف،  مبنی بر آیات و روایات می فرماید؛  یاد اوری برزخ و  قیامت و سختی بر انگیخته شدن و یا حسابرسی آن  می تواند در رسیدن به مقام خوف موثر باشد. چنانچه تقویت رجاء ،در وعده های حق تعالی بر بسط بساط رحمت بگونه ای که حتی شیطان طمع در مغفرت حق کند ، قوت می گیرد،

امام می فرماید :
بر حسب روایات وارده، از وقتی که خداوند جهان را خلق نمود، یک لحظه،  به لطف نظر بدان ننموده است و آنچه از رحمت خداوندی نصیب  دنیا شد، نسبت به عوالم دیگر ذره ای بیش نخواهد بود در حالی که این ذره سر تا پای عالم را فرا گرفته و هر چه پیدا و نا پیدا است بر سر  سفره نعمت و عطای  ان حضرت نشسته اند ، در حالی که جمیع عالم نتوانند به بخشی از نعمت او احاطه یابند. 
 
پس چگونه شیطان طمع نکند وقتی که سفره کرامت و مهمانخانه عطای ربوبیت آن عالم را فرا گرفته، 
بنا براین ای عزیز ، حسن ظن به خدای خود را کامل کن و بفضل او اعتماد نما، که  (ان الله یغفر الذنوب جمیعا) تا از رضوان الهی بهره مند گردید
  
ایشان در پایان این فصل در تفاوت (وعد)و( وعید)می فرماید :
اگر چه تخلف در( وعید)/ عذاب وعده داده شده /ممکن است، 
اما تخلف در (وعده)/وعده به پاداش/محال است.

بحث ادامه دارد....

 

 

ىفتر پنجم 

حدیث خوف و رجاء
اجمال آنچه حضرت امام خمینی (رضی الله عنه) در کتاب چهل حدیث، در شرح حدیث خوف و رجاء، در جلسه قبل فرمودند عبارت است از:
اگر به رهپویان حقیقت، کلید همه معارف را بدهند و قلبشان محل ظهور و بروز اسماء جمالی و جلالیه خداوند گردد ،ذره ای از خوف شان کم نشود.

و افزودند: متاسفانه تمام آنچه از عبادات و ساعاتی که انجام می دهیم برای وصول به اغراض شخصی و حب نفس است، در حالی که ذات احدیت ما را برای وصول به خودش خلق کرده و این طاعات مسیر سبز و مطمئنی است برای وصول به مقصد، و نه تفرجگاهی برای اکل و شرب و نکاح بیشتر در بهشت.
امام در تقویت روح خوف فرمودند ؛
یاد اوری مرگ ، فشار قبر،برزخ ، قیامت و حسابرسی موجب تقویت خوف می شود، چنانچه تذکر و یادآوری غفران و رحمت فرا گیر  خداوند، رجاء را قوت می دهد،

  حضرت امام راحل  در ادامه بحث، به تمییز و تفکیک رجاء از غرور اشاره می کنند، و می فرمایند: 
ای عزیز؛ ممکن است اهل غرور باشی و گمان کنی اهل رجایی ،
برای شناخت و تمییز این دو  ببین آن حالتی که در تو پیدا شده، از ایمان به رحمت و فضل واسعه خداوند است  ؟ و یا بدلیل کوچک شمردن وظایف الهی؟ و اگر فهم  و تفکیک آن دو باز هم  برایت مشکل است، بنگر آیا به وظایف شرعیه عبادیه که منشاء آن از فطرت  است، پایبند هستی؟،و عمل می کنی؟ اگر چنین است پس اهل رجاء اید ، ولکن اگر مسائل شرعیه عبادیه را به هیچ بنگاری و امید به رحمت خداوند داشته باشی بدان اهل غرور هستی، و جایگاه خوبی نخواهی داشت.

چنانچه امام صادق علیه السلام در این روایت در پاسخ شخصی که عرض کرد در میان ما مردمى هستند که گناه می کنند و می گویند ما امیدواریم (برحمت خدا) و همواره چنین اند تا مرگشان فرا میرسد (یعنى توبه هم نمی کنند) فرمود: اینها مردمى باشند که در میان آرزوها غلت می زنند، دروغگویند، اینها امیدوار نیستند، هر که به چیزى امیدوار باشد آن را طلب
 می کند، و هر که از چیزى بترسد از آن می گریزد .
امام عارف  در ادامه می گوید؛ مثل این آدم ها  مثل آن زارعی است که بدونه افشاندن تخم و آبیاری نمودن و یا مراقبت کردن، به انتظار محصول عالی بنشیند. حال کسی هم که اصلاح نفس ننموده و از معاصی اجتناب نکرده مثل کسی است که بذر را در زمین شوره زار کشت کند ، البته چنین زارعتی نتیجه مطلوب ندهد،

پس ای عزیز؛ زمین دل را از خارهای اخلاق فاسده و شوره های معاصی پاک کن و به بذر اعمال شرعیه کشت کن و با علم نافع و ایمان خالص، آبیاری بنما.
و با از بین بردن علف های هرز عجب و ریا و تکبر، مراقبت کن، تا بفضل خدا به محصول عالی برسی و در جوار حق قرار گیری. انشاءالله

بحث ادامه دارد.....

 

 

دفتر ششم از حدیث14
            حدیث خوف و رجاء
حضرت امام خمینی در کتاب ارزشمند چهل حدیث در ادامه شرح حدیث  خوف و رجاء فرمودند:
مبادا اهل غرور باشید و گمان کنید اهل رجاء اید ، تمییز این دو به آن است که ببینید، اگر در وجودت عظمت و رحمت فرا گیر خداوند، شعله می زند پس اهل رجایید، و لی اگر در وجودت توجه کامل به  بایدها و نبایدها  نیست، و در دل ، نسبت به آن، سهل انگارید بدان که اهل غرور هستید ،

حضرت امام راحل جهت سهولت فهم این معنی، که آیا  اهل رجاء هستید یا اهل غرور ، می فرماید :خود را در آیینه آثار این دو بنگر،
اگر به وظایف شرعیه و عقلیه و به بایدها و نبایدها  عمل می کنی و در قیامت  اعتمادی به  این اعمال نداری، پس اهل رجاء هستی،
 اما اگر در عمل، وظایف بندگی و طاعت، را رها کردی و یا کم توجهی نمودی، بدان اهل غرور هستی .

ایشان در ادامه بحث  به عوامل شدت و تقویت خوف پرداخته ، می فرماید 
1_اگر انسان ببیند که حقیقتا با همه سعی و تلاشی که دارد باز نمی تواند حق عبودیت و طاعت ان ذات احدیت را بجا آورد ، و  یا در سختی سکرات موت  و برزخ و قیامت و حسابرسی ، اندیشه کند، و همچنین در حال افرادی   که در ابتداء امر، حالشان خوب بود و از ایمان و عمل صالح بر خوردار بودند ،ولکن در آخر  چگونه بی ایمان و عمل صالح از دنیا رفتند، اندیشیدن و خلوت گزیدن در این موارد بر شدت خوف می افزاید
 
 حضرت امام مطابق روایت خوف و رجاء در اول بحث  که فرمود( لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا)/ اگر رجاء را به وزن در آورند وزنش از خوف بیشتر نباشد و بر عکس اگر خوف را به وزن در آورند وزنش از رجاء بیشتر نباشد/ در ادامه بحث در این  موازنه و هم وزن بودن  خوف و رجاء می فرمایند:

بنا بر آنچه از بیان رسول اکرم صلی الله علیه و آله دریافت می شود اگر انسان در پیشگاه خداوند نظر به تقصیر و نقصان خود در عبودیت و در عالی ترین مرتبه اش کند ، و از طرفی، جلال و عظمت،و گستره رحمت خداوند را در عالی ترین مرتبه اش ببیند، به اعتدال بین خوف و رجاء رسیده است که هیچ کدام بر دیگری رجحان ندارد.

ایشان به نقل اقوال مختلف در بحث موازنه بین خوف و رجاء پردازد و آنها را نقد می کنند،
اینکه بعضی قائل به نافع تر بودن خوف هستند در وقت صحت و سلامت، تا سبب کسب کمال و عمل صالح بیشتر شود، و رجاء را در دیدن نشانه های مرگ ،تا ملاقات خداوند در حال خوش صورت گیرد، 
می فرماید : 
این بیان مطابق با احادیث وارده در این باب نیست ،چرا که رجاء محبوب همانند خوف دلیل بر تحصیل کمال و عمل صالح است و خوف از خداوند هم بسان رجاء  در همه حالات از جمله در وقت ملاقات حضرت حق نافع است.

اینکه بعضی در فرق بین خوف و رجاء  گفته اند  خوف  بر خلاف رجاء از فضایل نفسانیه و کمالات عقلی نیست ، و مربوط به دنیاست  که دار تکالیف شرعیه از بایدها و نبایدها است ،
اما رجاء در آخرت  بدلیل طمع بیشتر انسان در بهره مندی از رحمت و فضل بی کران ، همچنان باقی است .
 و یا بعضی دیگر گفته اند خوف و رجاء  مربوط به عالم تکلیف است ، ولکن در آخرت قطعا یکی از آن دو بر دیگری رجحان دارد،

امام در نقد  این دو فرمودند:
اولا طبق روایات وارده  فرقی بین خوف و رجاء در بودن و یا نبودن یکی از آن دو در آخرت ، و یا رجحان یکی  بر دیگری نیست،
 ثانیا بر فرض صحت مربوط به کسانی است که بدنبال ثواب و عقاب هستند ، ولی نسبت به حال خواص و اولیاء الهی و انبیاء صادق  نیست، 
اولا، جلال و عظمت خداوند و تجلیات اسماء و صفات در عالم آخرت برای انان(خواص) بیشتر هویدا می شود که در اینصورت فقر و ناداری انسان در مقابل این عظمت  در حد اعلی مشهود می گردد ،
ثانیا، خوفی که از عظمت حضرت حق صادر گردد از لذایذ روحانیه است و منافاتی با بهشت بودن ندارد (الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون)

پایان شرح حدیث 14


( ۱۰ )