حضور قلب
دفتر اول از حدیث 27
عبادت و حضور قلب
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : فی التَّوراهِ مَکتوبٌ :
یَا بنَ آدمَ ! تَفَرَّغْ لِعِبادَتی ، أملَأْ قلبَکَ غِنىً و لا أکِلْکَ إلى طلَبکَ و عَلَیَّ أن أسُدَّ فاقَتَکَ و أملَأَ قلبَکَ خَوفا مِنّی و إن لا تَفَرَّغْ لِعِبادَتی ، أملَأْ قلبَکَ شُغلاً بالدُّنیا ،ثُمّ لا أسُدُّ فاقَتَکَ وَ أکِلُکَ إلى طَلَبکَ .
امام صادق علیه السلام می فرماید:
در تورات آمده است :ای پسر آدم وقتی را به عبادت من اختصاص بده ، تا قلب تو را از بی نیازی پر کنم و تو را در برآورده کردن نیاز های خویش تنها نگذارم ، و بر من است که جلوی فقر تو را ببندم ، و خوف از خودم را در دلت جای دهم . حال اگر برای عبادت وقتی را اختصاص ندهی قلبت را مشغول بدنیا می کنم و جلوی فقرت نخواهم بست ، و در برآورده کردن خواسته هایت تنهایت می گذارم
امام راحل در کتاب چهل حدیث در شرح آن، می فرماید:
عبادت بدون حضور قلب قیمتی ندارد و رسیدن به حضور قلب، دو شرط نیاز دارد.
1 _ فراغت وقت و قلب.
2 _فهماندن به قلب اهمیت عبادت.
ایشان در ادامه می گوید: اختصاص دادن وقتی معین ، در شبانه روز برای عبادت ، مقدمه وصول، به فراغت قلب است .
و می افزاید: انسان باید بداند که عبادت از امور مهمی است که اگر اهمیتش از سایر کارها بیشتر نباشد کمتر نیست ، پس سزاوار است که در وقت فضیلت، آن را بجا آورد تا حضور قلب که مغز و لب عبادات است ، برایت میسور گردد ، ولی اگر مثل نویسنده نماز را با تکلف بجا می آوری و عبادت را از امور زایده می دانی ، البته آن را تا آخر وقت امکان تاخیر می اندازی و سر و دست شکسته بجا می آوری .
چنین عبادتی مورد غضب الهی است ،چرا که نماز را خفیف شمرده ای و من پناه می برم به خداوند از خفیف شمردن نماز.
امام باقر علیه السلام فرمود .
پیامبر صلی الله علیه و آله در هنگام وفات فرمود؛ کسی که نمازش را خفیف بشمارد از من نیست، و کسی که مسکری را بی آشامد،
به خدا قسم بر من، نزد حوض کوثر، وارد نشود.
امام راحل در اهمیت فراغت قلب می فرماید؛
بدبختی آن است که ما تمام افکار متشتته و اندیشه های متفرقه را برای وقت عبادت ذخیره می کنیم ، همین که تکبیره الاحرام نماز را گفتیم ،گویی در دکان را باز کردیم ، یا دفتر محاسبات را گشودیم ، یا کتاب مطالعه را مفتوح نمودیم ، دل را می فرستیم به سوی اشتغالات دیگر ، یک وقت به حسب عادت به خود می آییم که به سلام نماز رسیدیم، حقیقتا این عبادت فضاحت آور است، و این مناجات شرم آور.
عزیز؛ تو مناجات با حق را مثل تکلم با یک نفر از بندگان ناچیز حساب کن ، چه شده است که اگر با یک نفر از دوستان، که سهل است، با یک نفر از بیگانگان، اشتغال به صحبت داشته باشی، مادام که با او مذاکره می کنی ، از غیر غافلی و با تمام توجه به او مشغولی ، ولی در اشتغال به مکالمه و مناجات با ولی نعمت و پروردگار عالمیان به کلی از او منصرف و غافلی.
ادامه دارد......
دفتر دوم از حدیث 27
عبادت و حضور قلب
اجمال انچه در نوشتار قبل تقدیم دوستان شد:
امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب چهل حدیث برای حضور قلب دو شرط قائل شدند؛
1 _ فراغت وقت و قلب.
2 _ فهماندن به قلب اهمیت عبادت.
ایشان در ادامه بحث در فراغت قلب می فرماید؛
اولا ، عبادت ثنای معبود است
ثانیا، تمامی ابناء بشر فطرتا این ثناء گویی معبود را دریافت کرده اند.
ثالثا، چون عبادت فرع بر معرفت است و معرفت به ذات و صفات و چگونگی ارتباط بین آنان مقدورما نیست به همین دلیل عبادات و چگونگی آن را برای مان مشخص نمودند به بیان دیگر تمامی عبادات، (توقیفی) هستند.
همچنین ایشان حضور قلب را، دو قسم می دانند ، و برای هر کدام مراتبی را قائلند؛
1 _ حضور قلب در عبادت.
2 _ حضور قلب در معبود.
حضور قلب در عبادت؛
1_ اجمالا2_تفضیلا
اجمالا؛ یعنی هر آن چه از مقدمات و یا خود عبادت انجام می دهد بداند ثناء معبود را دارد بجا می اورد.
امام راحل از استاد خود، مرحوم شاه آبادی در توضیح حضور قلب جهت فهم مطلب می فرماید؛
یکی قصیده در مدح کسی گوید و به طفلی که معنی آن را نمی فهمد بدهد که در محضر بزرگی بخواند او اجمالا می داند که ثنا می کند . ولی واقف بر معنای ثنا و جملاتی که بر زبان جاری می کند نیست.
ایشان در ادامه می گوید؛ مثل ما مثل آن طفل است ، نمی دانیم این عبادات چه اسراری دارد، چه ارتباطی بین این اسماء با ذات است و یا رابطه این اسماء با یکدیگر چیست، و چگونه اینها ثنای حق است .
پس به دلیل عدم فهم ما از این معرفت خدای متعال به این نحو خودش را ثنا گفته و ما را موظف نموده که اینگونه او را عبادت کنید.
و در توضیح مراتب حضور قلب بنحو تفضیلی می فرماید؛
اگر چه برای آن مراتبی است ، ولکن
مرتبه کامل آن مخصوص اولیای الهی است و مرتبه نازله آن که از معانی الفاظ عبادات، تا اسرار عبادات، آن هم به قدر امکان ، از بیان اخبار می توان فهمید، اگر چه فهم کامل آن معانی و اسرار مقدور همگان نیست.
امام برای حضور قلب در معبود سه مرتبه قائل است.
1 _ حضور قلب در تجلیات افعالی .
2 _ حضور قلب در تجلیات اسمایی و صفاتی.
3 _ حضور قلب در تجلیات ذاتی.
دفتر سوم از حدیث 27
عبادت و حضور قلب
خلاصه جلسه قبل:
امام خمینی در کتاب چهل حدیث بعد از تقسیم[ حضور قلب در معبود]،به (تجلیات افعالی) و( تجلیات اسمایی و صفاتی )و (تجلیات ذاتی)
فرمودند: برای هرکدام از این سه قسم مراتبی است؛
1 _ مرتبه علمی.
2_ایمانی.
3_شهودی.
4_ فنایی.
یعنی سالک الی الله از طریق علم و برهان و استدلال می داند همه آن چه در این عالم هستی و در هر مرتبه ای از مراتب وجود و مشاهد غیب و شهود که باشد همه و همه از پرتو فیض تجلی خداوند است، اعم از اینکه مربوط به عالم طبیعت باشد و یا مربوط به عالم ملکوت اعلی و یا جبروت، همه در پیشگاه خداوند به یک نحو حاضرند.
امام صادق علیه السلام می فرماید؛
خداوند مشیت را به خود مشیت آفرید ، سپس سایر چیزها را به مشیت آفرید،
(خلق الله المشیه بنفسها، ثم خلق الاشیاء بالمشیه).
در ادامه می گوید؛ اگر عابد این مطلب را علما دریافت که خودش ، عبادت ، علم ، اراده ، قلب ، حرکات قلب ، ظاهر ، باطن، همه و همه در پیشگاه حق حاضرند و.اگر این علم و درک عقلی را به قلب رساند و در عمل، مراقبت نمود، به مرتبه ایمانیه رسیده است .
اگر در این مسیر عمل خود را به کمال رساند و وجودش مظهر اسمی از اسماء الهی و یا اسمایی از جمیع اسمای خداوندی گردید به مرتبه شهود و فناء رسیده است. در این مرتبه خودش به اذن الهی مظهر ظهور اسم یا اسماء می گردد ؛
چنانچه در وصف اهل بهشت می گویند وقتی بهشتی اراده کباب پرنده ای که پرواز می کند، کرد ، همان لحظه جلوی او کباب شده حاضر می گردد .
(اذا اراد له کن فیکن) اصلا بین اراده و مراد فاصله ای نیست.
این در ظرف دنیا هم جاری است
شاید این مثال بتواند کمک به فهم مطلب نماید .
به همین جهت ، به انسان های متعالی نسبت می دهند که گوشش، گوش خدا ، چشمش چشم خدا و زبانش زبان خدا است .
البته این مراتبی دارد ، مرتبه نازله آن این است که هر آنچه را خدا شنیدن آن، گوش دادن آن و یا بیان آن را حلال می داند ، انجام می دهد .
اما مرتبه بالاتر آن این است
که اعضاء و جواره اش ،هر آنچه انجام می دهد عین خواست خداوند است بین اراده او و اراده خداوند تفاوتی نیست.
ایشان در مصداق می فرماید؛ مگر اراده جبرئیل از اراده خداوند جدا است.
نبی مکرم اسلام مظهر تمام اسماء الهی است الا در خالقیت، و با همین مظهریت می تواند تصرف در عالم نماید.
شفاعت ایشان ،جعل احکام ، تبین دین و معجزات ایشان از همین منظر است .
(یا ایها المدثر قم فانذر) ای جامه به خود پیچیده، بر خیز و بیم ده
ایشان در ادامه بحث می فرماید؛
عبادات و ارتباطات و دریافت معنوی برای کسانی که به مقامی از مقامات رسیده اند متفاوت است .
آنچه برای امام صادق علیه السلام در عبادت حاصل می شد برای دیگران حاصل نمی گردید.
امام صادق (ع) در نماز قرآن تلاوت می کرد ، پس به حالت غش می افتاد چون به هوش آمد از حضرت سبب آن را پرسیدند.پس بیانی فرمود که معنای آن این چنین است :پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا به حالتی رسیدم که گویا آیات را از سوی نازل کننده آن به مکاشفه و عیان شنیدم؛ پس توان بشری مکاشفه جلال الهی را تاب نیاورد.
امام راحل می فرماید:آن حالی که برای رسول اکرم (ص) در عبادت دست می داد برای احدی از موجودات نبود؛ در حدیث آمده است
(لی مع الله حال لا یسعه ملک مقرب و لا نبی مرسل ).
مرا با خداوند حالتی است که هیچ فرشته مقربی و هیچ پیامبر فرستاده شده ای ظرفیت آن را ندارد.
ادامه دارد....
تذکر جهت روان شدن فهم بیانات امام راحل توضیحاتی را به بحث اضافه نمودم .
دفتر چهارم از حدیث 27
عبادت و حضور قلب
اجمال جلسه گذشته:
امام خمینی در بیان شرط دوم ، (تفهیم اهمیت عبادات به قلب) ، فرمودند؛
راه تفهیم اهمیت عبادت به قلب ، شناخت، دریافت و فهم اسرار و حقایق عبادات است.
ایشان با استفاده از آیات و روایات می گوید، هر عملی که انجام میدهیم علاوه بر صورت ظاهریه ، یک صورت باطنیه دارد که از آن به تجسم اعمال و صورت غیبیه تعبیر می شود،
و این صورت باطنیه و ملکوتیه دارای حیات است ، ممکن است حورالعین و یا قصر، نهر و یا جنت و....باشد که عابد از آن بهره و لذت می برد و با آن عالم برزخ و عالم قیامت خود را آباد می کند .
《فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ، و من یعمل مثقال ذره شرا یره》
و یا آیه؛
《و وجدوا ما عملوا حاضرا 》همه آنچه را انجام دادند در مقابل خود، می بینند.
جناب ایشان به نقل از شیخ بهاء الدین می فرماید ،علاوه بر تمثل و تجسم اعمال، اعتقادات هم تجسم و تمثل پیدا می کنند.
اعمال صحیح و اعتقادات صحیح، در صورت زیبا موجب سرور و لذت صاحب اش میشود، و اعمال سیه و اعتقادات باطله در صورت ظلمانی و قبیح بودن موجب اندوه و درد صاحبش گردیده و ظاهر می شود.
چنان که سوره آل عمران ایه 30 می فرماید:
《روزی که هر کس کارهای نیک و بدی را که انجام داده حاضر یابد ؛ و دوست دارد بین او و کارهای بدش فاصله ای دور باشد》.
پس اهمیت عبادت بدین معنی است که بدانیم برای هر صورت ظاهریه که انجام می دهیم یک صورت باطنیه و ملکوتیه ای هست، و این صورت باطنیه از انسان جدا نمی شود،
و اگر این اعمال و اعتقادات بدرستی با جمیع شرایط و اجزاء آن انجام گرفت به صورت نور و نعمت ظاهر می شود و اگر اعمال و اعتقادات به غلط آورده شد ، به صورت تاریکی و بد منظر ظاهر می گردد.
امام خمینی در ادامه بحث، همانند یک پدر دلسوز نسبت به سرنوشت فرزندش از سختی راه و مراقبت آن چنین می فرماید؛
در هر حال ای عزیز ، قدری از غفلت خود بیدار شو و در امر خود تفکر کن و صفحه اعمال خود را بنگر، بترس از آن که اعمالی را از قبیل نماز و روزه و حج و غیره که به خیال خودت درست بوده است ، اسباب گرفتاری و ذلت شوند ، پس تا فرصت داری خودت را با میزان شریعت ، نبوت و ولایت، وزن و حسابرسی کن، صحت و فساد ، کمال و نقص آن را معلوم کن و تا فرصت و مهلت داری جبران بفرما، بترس از میزان عدل الهی ، و به هیچ چیز مغرور مباش و جد و جهد را از دست مده ، به سیره و روش اهل بیت پیامبر نگاه کن، چنان چه
حضرت باقر علیه السلام می فرمود؛ پدرم امام سجاد علیه السلام در شب و روز هزار رکعت نماز می خواند ، و باد همانند خوشه او را می جنبانید.
امام در پایان این فصل خاضعانه دست به دعا بر داشته و می گوید؛
بار الها ، تو از عمل و سر نوشت بندگان آگاه هستی ، قصور و تقصیر ، ضعف و ناتوانی ما را می دانی، تو ما را در رحمت خود غرق کردی ، پیش از آن که مستحق دریافت نعمتی باشیم ، از نعمت حیات بهره مندمان نمودی ، ما به تقصیر خود اعتراف می کنیم و از این که شکر نعمت هایت را بجا نیاورده ایم ، خود را مستحق عذاب الیم و دخول در جحیم می دانیم ، پیش خود چیزی سراغ نداریم جز آنکه تو خود را در زبان انبیاء به تفضل و ترحم و وسعت جود و رحمت معرفی کردی ، و ما تو را به اندازه فهم و استعدادمان بدین صفت می شناسیم ، تو با مشتی خاک چه می کنی، جز رحمت و تفضل؟
کجاست رحمت گسترده تو؟ کجاست نعمتهای فراگیر تو؟ کجاست عطای همگانی تو؟ ای بخشنده کجاست بخشش تو؟
دفتر پنچم از حدیث 27
عبادت و حضور قلب
خلاصه مطالب جلسه قبل:
امام خمینی در فصل پایانی شرح این حدیث ؛
(فی التوراه مکتوب: یابن آدم تفرغ لعبادتی......
به بحث غنی و فقر می پردازد که بعضی از نکات مهم ایشان را فهرست وار خدمت عزیزان تقدیم می نماییم،
1_غنی از اوصاف ذاتی خداوند است.
2 _ غنی از صفات کمالیه هر موجود است و لکن تمامی موجودات از خاک تا افلاک ، از هیولای اولی تا جبروت اعلی عین فقر و نیازند.
3 _ انسان برای گذراندن زندگی خود لاجرم محتاج و نیازمند به دیگران است.
4 _ هر چه ثروت بیشتر باشد نیازمندی فزون تر شود، به عبارتی، (ارباب ثروت در ظاهر گر چه بی نیاز قلمداد شوند ولی با نظر دقیق معلوم شود که به مقدار ازدیاد ثروت احتیاجاتشان افزون تر گردد) چنان چه گفته اند ، ثروتمندان فقرایی در صورت اغنیا هستند.
5 _اگر چه تمامی موجودات فقر محض هستند و در امور زندگی، محتاج یکدیگر، ولکن دلیل بر قبول ذلت و خواری نیست.
6 _ برای گریز از ذلت باید تعلقات دنیوی را قلبا و خارجا ،کنار گذاشت.
7 _ چون همه موجودات فقر محض هستند پس نباید فقیر امر خود را به فقیر واگذارد و از خداوند غنی غافل شود.
《یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید》.
8_ بنا بر حدیث وارده فقر پیامبر ،فخر پیامبر بود(یکی از فرشتگان الهی که هرگز به زمین فرود نیامده بود، با جبرئیل به زمین آمد ، و با او کلیدهای گنجهای زمین بود ، به پیامبر گفت ، ای محمد پروردگارت بر تو سلام کرد و فرمود این کلیدهای گنجهای زمین است اگر خواهی پیامبری، بنده باش و اگر خواهی پیامبری، دارای ملک و سلطنت باش ، پس جبرئیل اشاره کرد که؛ یا محمد فروتنی کن. پیامبر گفت ؛ من پیامبری بنده خواهم بود ، پس فرشته بسوی آسمان رفت (امالی صدوق، مجلس 69/حدیث 2
امام راحل بعد از بیان چند حدیث از سیره اهل بیت علیهم السلام در بی توجهی به دنیا و عدم مجالست با اغنیا
می فرماید؛
آری آنان نمی دانند که توجه به خزائن دنیا و مال و منال آن و مجالست با اهل آن چه کدورت و ظلمتی در قلب ایجاد می کند و اراده را ، چه طور ضعیف و ناچیز می نماید. ولی وقتی دل را به صاحب دل و خانه را به صاحبش تسلیم نمودی ، خود صاحب خانه در آن تجلی می کند، البته تجلی غنی مطلق، غنای مطلق آورد و دل را غرق دریای عزت و غنا می نماید و قلب، مملو از بی نیازی شود《 و لله العزه و لرسوله و للمومنین》.
ایشان در ادامه می فرماید اگر انسان به غنی محض تکیه زد و دل از اغیار بکند خوف اش از همه موجودات مرتفع گردد و در خوف حق تعالی غرق گردد و عظمت و حشمت حق سراسر قلب اش فرا گیرد (لا موثر فی الوجود الا الله)
پس ای عزیز ، بدان؛ اگر دل از اشتغال به حق منصرف کردید، این انصراف و غفلت سرمایه تمامی شقاوتها و سر چشمه تمامی نقایص ها و مادر تمامی مرض ها است، مواظب باش دل پیوسته متوجه دنیا و تعمیر بطن و فرج نشود که به منیت برسد و خذلان شامل حالت گردد و از دایره بندگی خارج گردی.
پایان شرح حدیث بیست و هفتم از کتاب چهل حدیث
لازم بذکر است جهت ایجاز گویی مطالبی از متن کتاب حذف شد و جهت تسهیل در فهم ، نکاتی اضافه گردید.
والسلام
نظر شما :