حدیث نفاق

۰۱ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۸:۲۰ کد : ۵۰۳۴ احادیث
تعداد بازدید:۱۳۵۰۳
 امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که با مسلمین با دو وجه ، و دو زبان ، برخورد و ملاقات کند ، روز قیامت با دو زبان از آتش محشور می شود.
حدیث نفاق

   حدیث نفاق

 عن ابی عبدالله علیه السلام:  مَنْ لَقِیَ الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهَیْنِ‏ وَ لِسَانَیْنِ‏ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ النَار

 امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که با مسلمین با دو وجه ، و دو زبان ، برخورد و ملاقات کند ، روز قیامت با دو زبان از آتش محشور می شود.

حضرت امام در شرح حدیث نفاق ، ابتداء در تعریف دورویی،

می فرماید؛

هرگاه انسان حال و صورت ظاهر خود را به مسلمانان به گونه ای نمایش دهد ،که باطن قلبش بر خلاف آن باشد، به چنین رفتاری دوریی می گویند،

مثلا در ظاهر اهل محبت، مودت ، خلوص و صمیمی بودن با شما را نمایش دهد ، و لکن در باطن و غیاب، خلاف آن باشد، به این دورویی و (نفاق عملی) گویند.

  دو زبانی و (نفاق قولی) بدین معنی است که با هر کسی ملاقات کند از او تعریف، مدح و اظهار دوستی و چاپلوسی نماید، ولی در غیاب تکذیب و غیبتش کند،

چون این دو صفت 1_نفاق عملی (وجهین) 2_(لسانین )از صفات بارز نفاق  منافقان است، روایت به آن دو ، اشاره فرماید.

نفاق و دورویی بسان سایر اوصاف، خبیثه ، صاحب مراتب است، و اگر مراقبت از نفس نفرماید، روز به روز رو به شدت گذارد، و می تواند تمام مملکت بدن،  ظاهر و باطن  را به تصرف خود در آورد، تا اینکه صورت انسان ، در حقیقت صورت شیطان شود، و با صورت شیطان در قیامت حاضر و محشور  گردد،

چنانچه قرآن از نفاق شیطان خبر داد (و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین)/شیطان برای آن دو (آدم و حوا) قسم خورد که من خیر شما را می خواهم/با آنکه بر خلاف آنچه می گفت اراده کرده بود ،

پس ای عزیز؛ بر نفس خود مواظبت کن و  نگذار مهار گسیخته شود، که تمامی همت خرج این رذیله گردد، و با هر کس ملاقات کند، با دو رویی و دوزبانی باشد، و صداقت و صمیمیت و همت و مردانگی به کلی زیر پا گذارد و از هیچ گونه فساد ، قباحت و وقاهت پرهیز نکند، چنین شخصی از بشریت و انسانیت دور ، و با شیطان محشور می شود،

از مصادیق نفاق،

1_نفاق در دین .

2_نفاق با رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار علیهم السلام.

3_نفاق با اولیا و علماء و مومنین.

4_نفاق با مسلمانان و یا با بندگان خدا از سایر ادیان .

5_نفاق در فضایل اخلاقی و ملکات حسنه.

6_نفاق در اعمال صالح و مناسک الهی.

7_ نفاق در امور عادی و متعارف.

بحث ادامه دارد

             حدیث نفاق

حضرت امام در کتاب چهل حدیث ، در شرح حدیث نفاق ، بعد از بیان

 1_ تعریف نفاق ،

 2_ تقسیم آن به قولی و فعلی،

3_ بیان مراتب شدت و ضعف نفاق، و تعین صورت جوهریه نفاق، حشر و نشر او، با صورت شیطانی

4_ همچنین بیان مصادیق نفاق 1_نفاق در دین( چه از نوع نفاق در اعمال و مناسک ، و یا در امور عرفیه) باشد،

 2 _ با انبیاء و ائمه اطهار،

 3 _ با مسلمین و یا سایر ملل،

4 _ با علما و اولیاء و مومنین.

ایشان در ادامه می فرماید؛

 همه این موارد ذکر شده در اصل خباثت و زشتی مشترک اند ، و شاخ و برگ  این شجره خبیثه نفاق هستند، ولکن در مراتب خباثت،  بینشان فرق است،

و هیچ انسان شریف و آزاده ای، جان پاکیزه خود را به نجاست نفاق و دورویی نجس نمی کند که  از جامعه انسانیت خارج ،و در جلگه حیوانیت و بلکه پست تر از آن قرار گیرد،  و رسوای عام و خاص گردد، و فردای قیامت با دو زبان از آتش  در محضر انبیاء و ملائکه شناخته و سرافکنده گردد .

در حدیث آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود؛ روز قیامت آدم دو رو می آید ، درحالی که، یکی از دو زبانش، از پشت سرش خارج شده و یکی از پیش رو ، و هر دو زبانش ، آتش گرفته و تمام جسدش را می سوزاند .پس از آن گفته شود این همان کسی است که در دنیا دورو و دو زبان داشت ، و با همین نام  در قیامت معروف و شناخته شود.

نفاق و دورویی سر منشا بسیاری از مفاسد اجتماعی  از جمله،

 1_ فتنه گری و مردم را به جان یکدیگر انداختن ، که طبق فرموده قرآن (و الفتنه اشد من القتل)/ بقره آیه 191/فتنه از قتل نفس بزرگتر است.

2 _ نمیمه و سخن پراکنی ، امام باقر علیه السلام فرمود ؛ بهشت حرام است بر کسانی  که کارشان در بین مردم سخن چینی و سخن پراکنی است.

3 _ غیبت ، که مطابق فرموده پیامبر از زنا شدیدتر است،

4 _ ایذاء و اذیت مومن و یا سب و فحش  و کشف اسرار او ،

حضرت امام کنایه ها و اشارات (مثلا لبها را چرخاندن)  و غمزه (چشمک زدن) لمزه، (ایراد گرفتن) را از مصادیق ابراز و اشکال نفاق می داند در حالی که در مقابل ایشان، نسبت به آن  فرد،  اظهار دوستی و صمیمیت

 می کند.

ای عزیز ؛ باید بر خود مواظب بود ، و بر اعمال دقیق شد، کمتر کسی می تواند از کید نفس و دام شیطان رهایی یابد ، خصوصا در جامعه ای که مراودات در آن زیاد و میل به قدرت و برتری و خود خواهی فزونی یافته، ممکن است خدای ناکرده  با یک اشاره، و یا یک کنایه بی جا، از اهل دورویی و دو زبانی به شمار آید ، و شاید انسان تا آخر عمر مبتلای به این رذیله باشد و خود را صحیح و سالم و پاکیزه پندارد ، پس باید بسان یک طبیب حاذق و دلسوز ، بر حالات نفس و اعمال خود مواظبت کرد، و نیز بداند هیچ مرضی بدتر، و مخفی تر، و در عین حال، کشنده تر  از امراض قلبی نیست ، و همچنین هیچ پرستاری شفیق تر و دلسوزتر از انسان به خودش نیست ، بنابراین بشناس و مراقبت کن.

بحث ادامه دارد....

حدیث نفاق

حضرت امام در کتاب چهل حدیث در شرح حدیث نفاق، بعد از بیان مفاسد مترتب بر نفاق ، از قبیل،

1 _ فتنه گری و مردم را به جان یکدیگر انداختن .

2 _ نمیمه و سخن پراکنی.

3 _ غیبت .

4_ ایذاء و اذیت مومن ، سب و فحش و یا کشف اسرار مردم.

و همچنین بیان اشکال نفاق .

1 _ کنایه و اشارات.

 2 _ غمزه و چشمک زدن .

3 _ لمزه و ایرادهای بیخود گرفتن.

و همچنین فرمودند؛ هیچ مرضی بدتر و سخت تر و نابود کننده تر از نفاق نیست و هیچ طبیبی دلسوزتر و مهربانتر و کاردرست تر از انسان به خودش هم نیست، پس تا فرصت باقی است در بازشناسی و بازیابی خود جهت رسیدن به طهارت، همت کن و نگذار نفاق ملکه جانت شود ،و وجودت را آتش زند.

ایشان، علاج و درمان این خطیئه و خبیثه را به دو طریق  نظر و عمل می داند، 

نظر و تفکر به مفاسدی که بر این    خطیئة مترتب است ، اینکه در دنیا چگونه رسوای عام و خاص  می گردد از مجالس انس کنار زده می شود و از رسیدن به کمالات و مقاصد باز می ماند ، و انسان شرافتمند و با وجدان، باید خود را از این ننگ شرف سوز ،پاک کند و تن به ذلت و خواری ندهد،

و اما در آخرت ؛ هر آنچه در دنیا از نظر مردم پنهان کرده بود آشکار می شود؛ و با دو زبان که نظیرش در میان مخلوقات نباشد محشور، و با دیگر منافقان و شیاطین معذب  می گردد.

ایشان ، در نگاه عملی می فرماید؛ مراقبت از کلیه حرکات و سکنات فرض و واجب  است ، اینکه دقت کامل در رفتار  داشته باشد و در مخالفت خواسته های نفسانی مجاهدت کند و اعمال و اقوال خود را در ظاهر و باطن اصلاح نماید و  از گول زدن و رنگ کردن دیگران اجتناب کند و از خدای متعال توفیق اصلاح مسئلت نماید ،چرا که فضل و رحمت خداوند بی نهایت است، و هر کس بسوی او قدمی نهد، مساعدت  شود، و اگر مدتی بر این منوال و روش بگذراند، امید صفا و جلای نفس و زدودن نفاق است، و بفضل و رحمت بی انتهای خداوند به پاکی می رسد، چون هر عملی اعم از خیر و یا شر  که از ما صادر میشود، اثری بر نفس می گذارد ، اگر خیر باشد اثری از نور، و اگر شر باشد، اثری از ظلمت، تا اینکه قلب به تمام نور و یا ظلمت گردد ، یا در جمله سعدا و یا اشقیا قرار گیرد.

 پس ای جان؛ تا در مزرعه دنیا زیستن می کنی و اختیار در کف داری بکوش و نفس را از بند این زشتی و پلشتی ها نجات ده (کل نفس  بما کسبت رهینه) /تمامی نفوس در رهن و گرفتار اعمال خود هستند / چه چیزی می تواند جان به رهن رفته را رهایی بخشد ؟

عزیز، جو غالب بر جامعه و اینکه  (الملک عقیم) ملک و سلطنت چند روزی بیش نیست،  تو را وسوسه و گول نزند ، هیچ کدام از این دو برایت عذر آور در دنیا  نزد مردان آزاده و با شرافت  و عزتمند و در آخرت در پیشگاه عدل الهی و انبیاء و اولیای الهی و ملائکه و مقربین نیست خودت را در قیامت و در حضور آنان، تصور کن ،ببین آیا با این عمل رذیله خبیثه می توان به محضرشان حاضر شد، و سر بلند کرد، گیریم که خبری از دو زبان آتشین و چهره شیطانی ،نباشد با کدام حرمت و آبروی می خواهیم فردای قیامت به محضر رب العالمین  شرف حضور پیدا کنیم و چشم در چشم بزرگان و سروران بی اندازیم ، خدایا به تو پناه می بریم از زشتی این عمل .

بحث ادامه دارد....

       حدیث نفاق

حضرت امام در کتاب چهل حدیث ، در شرح حدیث نفاق و دورویی ، بعد از اینکه بیان مفاسد نفاق ،و حالات آن ، و همچنین علاج ، از طریق  علمی و عملی ، در ادامه بحث به بیان اقسام نفاق و تشریح  چگونگی نفاق با خداوند می پردازد و می گوید؛

از جمله دورویی ها و نفاقی که ،  بواسطه جهل و حجابهای ظلمانی و حب به دنیا ، بدان مبتلا هستیم و  از آن غفلت داریم ، با ولی النعم و مالک الملوک است ،

خود خواهی و حب به نفس، چنان ما را سر مست  و گیج و منگ  نموده ، که تمامی زشتیها و پلشتی ها را خوب و زیبا می بینیم، و لکن ،زمانی متوجه چنین نفاق عظیم و جان سوز و بی آبرو کننده ، می شویم، که از عالم طبیعت و از این دار غرور کوچ کرده باشیم و هر چه فریاد بر آوریم (رب ارجعون ) /خدایا ما را برگردان/جواب داده شود (کلا)/هرگز،

آری من و تو از هر طبقه و گروهی  که هستیم،  تمام روز و تمام عمر دعوی اسلام و ایمان و اقرار به توحید داریم، و از این طریق،  جلب قلوب و محبت  دیگران می کنیم،

اگر از اهل علم و علماء دین هستیم،  در اخلاص، ادعای کمال داشته و خود را پیرو و مطیع فهم و مرام و مسلک رسول اکرم صلی الله علیه و آله می دانیم ،

 و اگر از اهل فلسفه و علوم عقلیه هستیم ، خود را صاحب برهان قطعی بر توحید می دانیم و دعوی حقیقی ایمان ، و خود را صاحب علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین می دانیم، و دیگران را متهم به نواقص العقول و الایمان می نماییم ،

و اگر از اهل عرفان و تصوف هستیم دعوی معارف حقه را ما داریم و دل خود را با الفاظی چون فناء فی الله و بقاء بالله خوش کرده و جمع مریدان می کنیم ،

و اگر از عامه مردم هستیم دعوی اسلام و مسلمان حقیقی و مومن واقعی ما داریم ،

پس هر طایفه از ما، با زبان قال و حال، دعوی حقیقت کند، اگر این حال و قال با باطن همراه و موافق باشد (هنیا له) گوارای وجودش ،

 و الا؛ اگر همچون نویسنده روسیاه و زشت باشد ،  بداند که از زمره منافقان و در مسلک دو رویان و دو زبانان خواهد بود، و باید جهت درمان خود قیام کند، و تا فرصت از دست نرفته برای روزی که حقیقت ها آشکار می شود، چاره اندیشی کند،

 مگر رسول اکرم نفرمود (المسلم من سلم المسلمین من یده و لسانه) /مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او در امان باشند/امروز در جامعه و در بین نیروهای مدعی ایمان  شاهد رفتارهای غیر صادقانه هستیم به وضوح و به فراوانی تناقض های رفتاری و قولی اقایان را مشاهده می کنیم و به عیان تفاوت بین خلوت و جلوت آنها را می بینیم و اینکه به اندک  بهانه ای، از قبیل راست و چپ سیاسی، و یا انگ  واگرایی، بدونه حجت شرعی، صرفا بدلیل حسادت ، خود خواهی و یا قدرت طلبی،  با نامه و شب نامه ، مستند و غیر مستند،  دروغ و راست ، به خورد این و آن دادیم ، آبرو و حیثیت به نا حق پیش هر کس و ناکس می بریم ، خدا می داند که چه خسارت ها بر بیت المال و بر دین و اعتماد  مردم وارد کردیم ، افراد با تجربه و دغدغه مند و پر تلاش را دلسرد و نا امید نمودیم، فرصت هایی که از کشور ستاندیم و موجب تضعیف وحدت و همگرایی ، بین امت اسلامی شدیم ، موجبات دشمنی و کینه بین مسلمانان و یا هم کاران فراهم نمودیم، به فرض اتصال مان و وابستگی یمان به نهادی به آن نهاد محترم چه زیان هایی وارد کردیم و مصیبت ها ی دیگر، که زبان از بیان آن قاصر است  ،

پس وقتی مسلمانان از دست و زبانمان سالم و در امان نیستند، چگونه دعوی اسلام و ایمان داریم ، در حالی که ظاهر مان  مخالف حقیقت مان است ، خدا می داند با این نفاق و دورویی و فریب کاری و لطماتی که می زنیم  ، فردایمان چه خواهد شد،

بحث ادامه دارد....

...

دفتر پنجم از حدیث نهم

              حدیث نفاق

حضرت امام خمینی در کتاب چهل حدیث ، در شرح حدیث نفاق و دورویی ، بعد از بیان نفاق با خداوند، به اینکه،

1_  اگر از اهل عوام هستیم،  لاف ایمان و اخلاص را  ما می زنیم ،

2_و اگر از اهل علوم دینی و از علماء دین هستیم دعوی پیروی از رسول خدا و ائمه اطهار را ما داریم ،

3_و اگر از زمره علما علوم عقلیه ، و دستی در فلسفه داریم،  ادعای ایمان حقیقی را ما داریم، و خود را واصل به حق الیقین می دانیم،

4_ و اگر از اهل عرفان و تصوف بوده باشیم ،داعیه ورود از  وادی محبت به مقام بقاء بالله و ولایت امر  را  داریم ،

حال، اگر مدعی (به کسر یا)با مدعی (به فتح با ) در ظاهر و باطن مطابقت داشت،  فبها، خوشا به حالت ، مبارک وجودت، و چه خوش درخشیده ای ،

 والا؛ از جمله منافقان خواهی بود.

ایشان در ادامه ، از باب تذکر و جدیت در باز شناسی و باز یابی مخاطب   می فرماید؛

اگر به کلمه توحید باور داری و قلبت یکی پرست و یکی طلب است، و داعی تطابق ظاهر با باطن را داری، چه شده است که برای اهل دنیا ،قلبت این همه خضوع دارد ، و پرستش آنان می کند؟جز این است که آنان را موثر در این عالم می دانی ، و اراده آنها را نافذ و زر و زور آنان را  موثرتر از خدا می دانی؟

 کسی را که کار بلد و تاثیر گذار در این عالم، نمی دانی،  ان اراده حق تعالی است، نزد اسباب در حالی که می دانی سببیت آنها ظاهری است، خضوع می کنی، و حال آنکه از مسبب الاسباب واقعی ، غافل هستی،

با همه این احوالات باز  ادعای توحید خالص را داری ، پس تو نیز از زمره مومنان نیستی و به راه  منافقان می روی.

ای عزیزی که مدعی زهد و اخلاص هستی، و برای خدا از لذت های دنیا اجتناب می کنی ، چه شده است که از مدح و ثنای مردم این قدر خوشحال می شوی، و در دل غنج و ناز می کنی و اگر کسی در جلسات چنین نکند کینه اش را بدل می گیری و یا برای همنشینی با اهل دنیا و زخارف آن جان می دهی و از فقرا و مساکین اجتناب می کنی.

 پس بدان که این ادعای  زهد و اخلاص تو حقیقی نیست، در واقع زهدت در دنیا ، برای دنیا و رسیدن به مقامات بالاتر است  و قلبت خالص از برای حق نیست، و در دعوی خود قولا و فعلا دروغ گو و از دورویان و منافقان هستی و تنها خدا دانای به احوال و فرجام و شدت عذاب منافقان است.

عزیز ؛ اگر قادر بر کنترل این صفت رذیله و مراقب بر نفس نیستی لااقل از مرکب قدرت به زیر بیا و بیشتر از این خود را آلوده به صفات رذیله نکن، مگر امیر بیان امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (علیه آلاف تحیت والسلام ) نفرمود؛ دنیای شما از آب بینی بز در عطسه، برای من بی ارزش تر است و یا مگر بعضا، مگسان  دور بر خود را نمی بینی که چگونه برای رسیدن به لقمه ای در تملق بر یکدیگر سبقت  می گیرند ، گمان می کنی این سکوت ها ، تصدیق ها ، احترامات و همچون بز اخفش سر جنبانیدن ها به خاطر برتری عقلت بر سایرین است؟ و یا شاید اتفاق خاصی یک شبه افتاده و یا معجزه ای  رخ داده و همگان را غافلگیر کرده است؟ خیر، گمان باطل مبر ، به  اطراف خویش بهتر بنگر و حقیقت را دریاب .

پس تا دیر نشده و فرصت داری اندیشی کن و چاره ای بی اندیش ، یا با مدد الهی و مراقبت ، خود را اصلاح کن و یا کار را  به اهلش واگذار، شاید برای تو و چون منی، فردایی نباشد.

بحث ادامه دارد....

دفتر هفتم از حدیث نهم

              حدیث نفاق

حضرت امام در کتاب چهل حدیث در شرح حدیث نفاق خطاب به مدعیان خلافت از طرف رسول اکرم (ص)، فرمودند؛

 شما که در سیره و روش، خود را پیرو آن  بزرگوار می دانید، و داعیه  مراقبت جدی از  دین و نفس خود دارید،  و تعلقی به سلاطین و اشراف ندارید ، اگر  بین حال و قال شما تفاوتی نیست،( هنیا لکم)، خوشا به حال شما ، و اما اگر بین درون و برون تان تفاوت و تناقض هست ،به بلاء بدی گرفتار شدید و در زمره منافقان  و دورویان قرار گرفتید،

ایشان؛  در بیان  حال اصحاب عقل و فلسفه، فرمودند؛ شما که از سبب حقیقی با خبرید، و بر عالم علیا وقوف دارید ، عوالم برزخیه و بهشت را می شناسید ،بیش از دیگران شایسته مراقبت در تطبیق ظاهر با باطن هستید ،و الا در خسران  هستید و در  منزل منافقان ساکن شدید،

امام راحل در ادامه  ، خطاب به مدعیان عرفان و تصوف که خودرا  به مقام فنا رسانده اند ،

می فرماید؛

ای مدعیان معرفت و سلوک و محبت ، اگر براستی از اهل الله و اصحاب قلوب هستید (هنیا لکم) گوارای وجودتان ، ولکن این حرفهای عجیب و غریب تان برای مرید پروری، و رنگ عوض کردن هایتان  و ادعاهای غیر معقول تان برای چیست ؟  آیا کاشف از حب نفس و وسوسه شیطان نیست؟ در حالی که گفته اند (ان اولیایی تحت قبابی لا یعرفهم غیری/اولیای من در زیر قبه های من هستند ، و جز من کسی آنان را نمی شناسد)

پس ، چرا نسبت به مردم اظهار مقام و مرتبت می کنید، و قلب های مردم را متوجه خود می سازید،

 بدانید این بندگان خدا، عزیز هستند ،و قلب با ارزشی دارند، که باید صرف محبت خدا شود ، پس این قدر با خانه خدا، بازی نکنید، و به ناموس او دست درازی نکنید ، (فان للبیت ربا / همانا این خانه صاحبی دارد)،

پس اگر در ادعای خود صادق نیستید، در جمع دورویان و اهل نفاق هستید .

و اما ای نفس لئیم نویسنده، که با قلم همگان را ، به نقد و میزان کشیدی ، آیا فکری برای روز سیاه خود کردی، چگونه می خواهی از این بدبختی رهایی یابی، این همه غفلت چرا ، چه شده است که قلبت سیاه گشته ،و شهوات نفسانیه غالب شده است ، عمری را پشت سر گذاشتی و دست از هوی و هوس بر نداشتی، و در شهوت و غفلت و شقاوت گذراندی، و توجهی به سختی سفر آخرت نداری، عنقریب است که اجل در رسد و در بند اعمال و اخلاق زشت گرفتار شوی،

 پس تو ای موعظه گر، فاقد صلاحیت هستی و در زمره منافقان و دورویان می باشی، بیم آن است که اگر با این حال بمیری با دو زبان از آتش محشور شوی،

   خداوندا ، بحق پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله) ،ما را از این خواب طولانی بیدار کن، و از این مستی و بی خودی هشیار فرما، و دل ما را به نور ایمان صفا ده ، و به حال ما ترحم فرما ، ما مرد این میدان نیستیم ، تو خود دستگیرمان شو و از چنگال شیطان و هوای نفس نجات مان ده .

والسلام 

پایان شرح حدیث نهم


( ۱۵ )

نظر شما :